لب خندی !

آچمَـــــــز

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام +همه هست و هیچ نیست جز او .. tan-dis = تندیس : هست نشان دادن ِ آنچه را که نیست گویند ..

لب خندی !

اینطوری ام میشه ، غر بزنی غر بزنی غر بزنی ،

بعد خودت خطاب به خودت : اه ه ه ه ، بسه دیگه ، روانی !

بعد دقیقا تو این موارد ِ که دلم میخواد یدونه از اون دخترای ِ

ساخته ی ِ ذهن ِ قبلن هام داشته باشم

_ آنیل کیآنی از گُهر بــآران _ *:) ،

که از 10 سالگیم دوستم باهاش ،

بعد هی بشینم سرش غر بزنم که چرا اله چرا بله ،

اونم چه گوش کنه چه گوش نکنه هر دو دقه یه بار بگه اینکه خیلی خوبه

و من هی به نق هام ادامه بدم

و کلی خوشحال از اینکه همین غر هام مورد قبول آنیل واقع شده ،

بعد که سبک شدم از خیالم بیام بیرون

و با لب خند بتونم این انرژی و حس خوب ِ وافر ِ صحبت کردن با آنیلُ ،

یطوری به بقیه هم انتقال بدم !

 

+ خیلی اتفاقی دیروز عـآطی ِ مان  _ دخمل عمه جانک _  پرسید که آنیل چطوره ؟

خیلی جدی برگشتم گفتم خوبه دیروز زنگ زده بود بهم داشت میرفت اصفهان !! ؛؛

اون نیز اینطوری *:O !! :دی

فقط اینار ُ :* 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در برچسب:, ساعت توسط انگوشت ِ مَن |